آیا مجلس خبرگان وظیفه نظارت بر رهبری را انجام می دهد؟
*مهدی نصیری
مجلس خبرگان رهبری هر سال دو نشست دارد که به دیدار با رهبری خاتمه می یابد و آنچه از رسانه ها منتشر می شود صدور بیانیه ای است که به اهم امور داخلی و خارجی می پردازد و کلمه ای از نظارت و یا حتی گفتگو و پرسش و پاسخ انتقادی با رهبری در آن وجود ندارد، و نیز بیانات رهبری در دیدار با اعضای خبرگان است که در باب مسائل روز رهنمود می دهند و اعضای مجتهد مجلس خبرگان سرتا پا گوش هستند.
پرسش: بر اساس مبانی دینی و نیز اصول قانون اساسی، مجلس خبرگان وظیفه نظارت بر رهبری را بر عهده دارد اما آنچه در پس از انقلاب، نشانی و ردّی از آن وجود نداشته و یا لااقل در رسانه های عمومی منتشر نشده، همین نظارت است.
مجلس خبرگان رهبری هر سال دو نشست دارد که به دیدار با رهبری خاتمه می یابد و آنچه از رسانه ها منتشر می شود صدور بیانیه ای است که به اهم امور داخلی و خارجی می پردازد و کلمه ای از نظارت و یا حتی گفتگو و پرسش و پاسخ انتقادی با رهبری در آن وجود ندارد، و نیز بیانات رهبری در دیدار با اعضای خبرگان است که در باب مسائل روز رهنمود می دهند و اعضای مجتهد مجلس خبرگان سرتا پا گوش هستند.
به نظر می رسد این نوع تعامل بین مجلس خبرگان با نهاد رهبری، ناشی از تلقی غالیانه و غیرعقلانی و غیر دینی از اصل ولایت فقیه است که آن را تالی تِلو معصوم و موجودی شبه ملکوتی و قدیس وار می بیند که حتی پیامبر اکرم ص و امام علی ع هرگز در مقام حکمرانی چنین شأنی برای خود قائل نبودند تا چه رسد برای فقهای غرق در ظنون و حیرت در عصر غیبت.
این تلقی سراسر اشتباه از ولایت فقیه سبب آن بوده است تا برای شهروندان و نیز اعضای مجلس خبرگان، حق نقد و نظارت و یا حتی یک دیالوگ ساده انتقادی با ولی فقیه قائل نباشیم و البته بین این تلقی غریب از ولایت فقیه با تصویری که در پیش از انقلاب و یکی دو سال اول استقرار جمهوری اسلامی، از حاکم و حکومت دینی به مردم دادیم و آنان را شیفته جمهوری اسلامی کردیم و به خیابانها کشاندیم، فاصله ای از زمین تا آسمان است.
هم امام خمینی و هم آیت الله خامنه ای قبل از انقلاب، در توصیف آزادیهای موجود در حکومت دینی به این حادثه تاریخی ارجاع داده اند که روزی خلیفه دوم در مسجد از مردم پرسید: مردم! اگر کج رفتم، شما چه خواهید کرد؟ عربی برخاست و دست بر قبضه شمشیرش زد و گفت: جناب خلیفه! با این شمشیر کج راستت خواهیم کرد.
آیا واقعا امروز حتی اندکی از چنین فضایی برای نقد حاکم و شخص اول جمهوری اسلامی وجود دارد؟ آیا اعضای مجلس خبرگان چنین وظیفه ای را برای خود قائلند؟ اگر آری و تاکنون در این زمینه اقدامی کرده اند، چرا مردم را از نتیجه آن مطلع نکرده و گزارش آن را منتشر نمی کنند؟
امام خمینی در یکی از سخنرانی ها می گوید: «فقیه، اگر یک کلمه دروغ بگوید، یک قدم بر خلاف بگذارد، ولایت ندارد»
(صحیفه امام، ج11، ص306)
آیا این امر مستلزم آن نیست که عملکرد رهبری مرتبا از سوی مردم و رسانه ها و مقدم بر همه از سوی مجلس خبرگان مورد ارزیابی و نقد و نظارت قرار بگیرد؟ آیا بخشی از مسئولیت وضعیت کنونی جامعه که آکنده از ناکارآمدی، فقر، فساد و آسیبهای اجتماعی و دینگریزی و ... است، متوجه رهبری - و نهادهای انتصابی تحت امر ایشان - که دارای اختیاراتی فوق العاده و مطلقه است، نبوده که لازم باشد مورد پرسش خبرگان قرار بگیرد؟
جالب اینجاست که خود رهبری در تاریخ ۷۹/۱۲/۲۲ بر ضرورت نظارت بر رهبری برای جلوگیری از فساد و طغیان ناشی از تجمع قدرت و ثروت تاکید کرده اند:
«هیچکس فوق نظارت نیست. خودِ رهبری هم فوق نظارت نیست؛ چه برسد به دستگاههای مرتبط با رهبری. بنابراین همه باید نظارت شوند. نظارت بر کسانی که حکومت میکنند - چون حکومت بهطور طبیعی به معنای تجمّع قدرت و ثروت است؛ یعنی اموال بیتالمال و اقتدار اجتماعی و اقتدار سیاسی در دست بخشی از حکّام است - برای این که امانت بهخرج دهند و سوء استفاده نکنند و نفسشان طغیان نکند، یک کار لازم و واجب است و باید هم باشد»
اکنون پرسش این است که چه کسی باید پی گیر این مطالبه و وظیفه عقلی، دینی و عرفی بر زمین مانده در نظام باشد؟
*از کانال نویسنده
###